A site for romance lovers



دانلود رمان بگذار آمین دعایت باشم

 

خلاصه : دانلود رمان بگذار آمین دعایت باشم یادت باشد دلت که شکست سرت را بگیری بالا…تلافی نکن…فریاد نزن…شرمگین نباش…حواست باشد دل شکسته گوشه هایش تیز است…مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی…مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود…صبور باش و ساکت…بغضت را پنهان کن…رنجت را پنهان تر… …. پایان خوش

مقدمه :
صدای چرخ زمان می آید…صدای کفشدوزک های رهگذر می آید…صدای قناری پربسته میان راه

افتاده می آید…و…صدای قدم های تو می آید…تو که چه سنگین آمدی و چه سنگین ماندی و

چه سنگین…خواهی رفت؟تو نیز مرا تنها خواهی گذاشت؟تو نیز از من دل خواهی کند؟ببین…

ببین که چه رقت بار به زانو درآمده ام…ببین که چه رقت بار دلم از هجوم بی مهری هایت خون

گریسته است…ببین که چه رقت بار تسلیم می شوم…و…و تو چه سنگین میروی…
برو…
من اینجا تنها میمانم…
برو…
تو از من دل میکنی و من اینجا میمانم…
ولی بدان…
یه روز می آید…
یک روز می آید و تو در گردش زندگی جای مرا خواهی گرفت…
زمین هیچگاه بیهوده و بی هدف گرد نبوده است…
تو جای مرا میگیری…
تو رقت بار می شوی…
و من…
شاید سنگین شوم و از کنارت بگذرم…
شاید هم…
به شایدها دل خوش نکن…
این شایدهاست که مرا رقت بار کرده است…

کرد و من یه نیمچه لبخندی به اون همه نابلدی دور از انتظار زدم و با یه قدم بلند خودمو بهش رسونده کراواتو بی حرف به

دست گرفته با چند تا زیر و رو بردن دو طرف اون نوار نسبتا باریک بستمش و محکمش کردم و اون عطر تلخی که برام از

بچگی معنی حضورشو داشت رو به ریه کشیدم. امروز سه تا قرار

 

شناسنامه کتاب

نویسنده : shazde koochool

 ژانر: ویژه

 

لینک های دانلود

دانلود رمان برای اندروید

دانلود رمان برای ویندوز

دانلود رمان به صورت زیپ

رمز فابل : novelarea.blog.ir


دانلودرمان ناشناخته

 

خلاصه:رمانی که کاملاً تخیلی و بر گرفته از خاطرات خون آشام و خون واقعی و توایلایت و…کلاً شیرتوشیریه

واسه خودش….توی این رمانم همه چی از قبل ِ گرگینه و خون آشام و پری و…هس…موضوع:تخیلی،عاشقانه

 

خلاصه:راجع به دختری ِ که از مادر ِ پری و پدری خون آشام به دنیا می آد وباپیداکردن دفترخاطرامادرش پی به گذشته اش میبره و………پایان خوش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رمانی که کاملاً تخیلی و بر گرفته از خاطرات خون آشام و خون واقعی و توایلایت و…کلاً شیرتوشیریه واسه

 

خودش….توی این رمانم همه چی از قبل ِ گرگینه و خون آشام و پری و…هس…موضوع:تخیلی،عاشقانه

 

خلاصه:راجع به دختری ِ که از مادر ِ پری و پدری خون آشام به دنیا می آد وباپیداکردن دفترخاطرامادرش پی به

 

گذشته اش میبره و………پایان خوش

 

رمانی که کاملاً تخیلی و بر گرفته از خاطرات خون آشام و خون واقعی و توایلایت و…کلاً شیرتوشیریه واسه

 

خودش….توی این رمانم همه چی از قبل ِ گرگینه و خون آشام و پری و…هس…موضوع:تخیلی،عاشقانه

 

خلاصه:راجع به دختری ِ که از مادر ِ پری و پدری خون آشام به دنیا می آد وباپیداکردن دفترخاطرامادرش پی به

گذشته اش میبره و………پایان خوش

رمانی که کاملاً تخیلی و بر گرفته از خاطرات خون آشام و خون واقعی و توایلایت و…کلاً شیرتوشیریه واسه

خودش….توی این رمانم همه چی از قبل ِ گرگینه و خون آشام و پری و…هس…موضوع:تخیلی،عاشقانه

 

خلاصه:راجع به دختری ِ که از مادر ِ پری و پدری خون آشام به دنیا می آد وباپیداکردن دفترخاطرامادرش پی به

گذشته اش میبره و………پایان خوش

رمانی که کاملاً تخیلی و بر گرفته از خاطرات خون آشام و خون واقعی و توایلایت و…کلاً شیرتوشیریه واسه

خودش….توی این رمانم همه چی از قبل ِ گرگینه و خون آشام و پری و…هس…موضوع:تخیلی،عاشقانه

خلاصه:راجع به دختری ِ که از مادر ِ پری و پدری خون آشام به دنیا می آد وباپیداکردن دفترخاطرامادرش پی به

گذشته اش میبره و………پایان خوش

 

شناسنامه کتاب

نویسنده : ازاده

 ژانر : فانتزی / تخیلی - عاشقانه

 

لینک های دانلود

دانلود رمان برای اندروید

دانلود رمان برای ویندوز

دانلود رمان به صورت زیپ

رمز فابل : novelarea.blog.ir


دانلود رمان قصه دلدادگی

 

داستان درباره دختریه که به دلایلی مجبور میشه به خونه خاله دامادشون بره و از قضا نوه خاله دامادشون هم برای کاری از خارج به ایران میاد.

در ادامه اتفاقاتی براشون میفته که خوندنش خالی از لطف نیست …

 

مقدمه:
پشیمونم از این‌که روزگاری همه هوش و حواس من تو بودی
از این‌که در نگاهت ندیدم که اینه رفتنت به زودی.
پشیمونم از این‌که بـ ـوسه‌هات رو گذاشتم پای احساس قشنگت
از این‌که عاشقونه دل سپردم به اون قلب همیشه سنگت
پشیمونم از این‌که گریه کردم تو رو با دیگری وقتی که دیدم
از این‌که فکر می‌کردم توی دنیا تنها خوشی، تنها امیدم
پشیمونم از این‌که تویی تنها پناه قلب خسته‌ام
از این‌که دیدمت با یک غریبه نگفتم چیزی و چشمام رو بستم
پشیمونم از این‌که ساده بودم و نخواستم از چشم تو بیفتم
از این‌که اشک می‌چکید از دو چشمم بهت وقتی خداحافظ می‌گفتم.

دانلود رمان قصه دلدادگی

قسمتی از داستان :

ساکم رو توی دستم گرفتم و به سنگینیش توجه‌ای نکردم. از ترمینال تا این‌جا با فکرای جور واجوری که توی سرم بود دست و پنجه نرم کردم.
آخه چرا من؟ مگه نمی‌شد من رو هم با خودشون ببرن؟!
می‌دونم توق زندگی خواهرم اضافی بودم. اون بیچاره چه گناهی کرده بود که باید منِ بی‌پناه رو توی خونه‌اش نگه می‌داشت؟
خودش هم ناراحت بود که من نمی‌تونم باهاشون برم.
آقا صدرا، شوهرخواهرم هرکاری کرد؛ اما از شرکت‌شون قبول نکردن که منم همراه‌شون به ایتالیا برم؛

بنابراین بیچاره خواهرم با کلی شرمندگی و ناراحتی به من گفت که باید بیام شیراز پیش خاله‌ی مامانِ صدرا که اصلا هم تا حالا ندیده بودمش. هر چی به تارا اصرار کردم تا وقتی که برمی‌گردن بذاره بمونم خونه‌شون؛ قبول نکرد و گفت:
-نمی‌خوام با کلی دلشوره و نگرانی راهی دیارغربت بشم.
آقاصدرا هم باحرفش موافقت کرد و گفت:
-با این‌جا موندنت ما بیشترنگرانت می‌شیم و شرمنده از این‌که نتونستیم باخودمون ببریمت. برو پیش خالِه مامانم، زن خیلی خوبیه! می‌دونم اگه پیش اون باشی اصلا دلتنگ ماها نمیشی. اون‌قدر باهات گرم می‌گیره و شوخی می‌کنه که اصلا لحظه‌ای هم یاد ما نمیفتی. درسته الان پیش خودت میگی پیرزن و رو چه به شوخی؟! اما باید ببینیش تا حرف من رو تایید کنی!

 

شناسنامه کتاب

 نویسنده : پریسا اسدی

 ژانر : عاشقانه. طنز. پلیسی

 

لینک های دانلود

دانلود رمان برای اندروید

دانلود رمان برای ویندوز

دانلود رمان به صورت زیپ

رمز فابل : novelarea.blog.ir


دانلود رمان دختر اژدها

 

از وقتی به دنیا آمدم، با همه فرق داشتم.
من استعداد تبدیل شدن به یک اژدها را داشتم و خیال می‌کردم این یک موهبت است؛ اما واقعیت متفاوت بود. این یک نفرین است. چرا که هرکس اژدها را می‌شناسد، مرا طرد می‌کند و از من متنفر است. زندگی‌ام را تنهایی و بی‌اعتمادی پر کرد.
نه، این یک موهبت نیست.
در تمام هفده‌سال عمرم فکر می‌کردم تنها من این استعداد را دارم و فقط ماه و آسمان تاریک شب، واقعاً درکم می‌کنند.
این چیزی بود که فکر می‌کردم.
حداقل تا زمانی که «او» را دیدم.
«آیا یک زن می‌تواند عشق را در دنیایی از طرد، جنگ و تنفر پیدا کند؟»

رمان دختر اژدها

قسمتی از رمان دختر اژدها :

دستم را پایین انداختم و در تونل دنبالش رفتم. درحالی‌که هر لحظه وضعیتش را می‌پرسیدم، گفت

در کنار مهارتش در جنگیدن، این تنها موهبتی‌ست که دارد. او می‌توانست طرحی مانند خودش را

در هوا بسازد و آن را دربرابر هر کسی که آرزو می‌کند، آشکار سازد. او می‌توانست این کار را در

خواب یک نفر هم انجام دهد. با اینکه تلاش زیادی لازم نداشت؛ اما چون قصد داشت زودتر مطمئن

شود راهم را به یک مکان امن در بیرون پیدا می‌کنم، نمی‌توانست صبر کند تا به خواب بروم.
سؤالات بیشتری درباره‌ی خودش پرسیدم؛ اما او از پاسخ‌گویی به بسیاری از آن‌ها خودداری می‌کرد.

می‌گفت ارتباط میان خودش و خاطراتش آسیب دیده. دیگر بر سر این موضوع پافشاری نکردم و سعی

کردم چیزهای بیشتری برای صحبت کردن پیدا کنم؛ اما هیچ‌چیز پیدا نکردم. در نتیجه در سکوت به

راه رفتن ادامه دادیم.
پس از گذشت زمانی که قابل اندازه‌گیری نبود، تونل تاریک بالاخره باز شد و دِرِک دوباره شروع به

صحبت کردن کرد:
– اینجا باید از هم جدا بشیم سَم. یادت باشه! با بیشترین سرعت ممکن از اینجا به‌سمت شمال

پرواز کن تا به برف‌های شمالی برسی. مکان امنی پیدا کن و به شکل یه اژدها منتظرم باش،

برای سه هفته. اگه پیدات نکردم، دنبال هاتسِر بگرد. اگه پیداش کردی، بگو کارآموز منی تا کمکت کنه.

با لحنی جدی قول دادم:

 

شناسنامه کتاب

 نویسنده : س.زارعپور

 ژانر : تخیلی، عاشقانه

 

لینک های دانلود

دانلود رمان برای اندروید

دانلود رمان برای ویندوز

دانلود رمان به صورت زیپ

رمز فابل : novelarea.blog.ir


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فیلم رنگی جزوات دانشجویی ماهان اينترنتي Edgardo خانه بابا مصیب پرشین مهر اشپزی گروه کاربران لینوکس دانشگاه شهید مدنی آذربایجان نوشدارو